<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d10121908\x26blogName\x3dHere+is+My+Parapet+...\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLACK\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://myparapet.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://myparapet.blogspot.com/\x26vt\x3d83673642665528068', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

20050531

دیشب موقع اذان مغرب صدای رعد میومد
با صدای مسجد قاطی شد
چه حــــــــــــــــــــــــــــــــــــالی بوووود
!...بارون می اومد
.
.
.
...روحم مست بود
...
...جسمم مریض و خسته
...
....ذهنم دیوانه
اما
رفتم
آخر نداشت
افتادم
زمین خیس آب بود
چشام بسته شد
قطرات بارون و روی تنم حس میکردم
ضرباتش روحم و به مرکز زمیق سوق میداد
با رویای اومدنت چشمامو باز کردم
یه مدت گیج بودم
چه جوری رسیدم خونه نمیدونم
فقط یه مشت قرص و لیوان بالاسرم گذاشتن
...

20050529

!میدونم
تو ام دل داری
تو ام یه گوشه ای تو مغزت
!یه کسی و داری که بهش فکر میکنی
مهمتر از همه اینکه شاید اون هم بهت فکر میکنه
...خُب آخه نازنین پس چرا یه جوری نگاه میکنی که من فکر کنم تو ام دلت رو دادی به تنهایی
...
وقتی نگاهتو دوخته بودی به زمین
دلم تک تک تارو پود فرش و با نگاهت شمرد
میدونی
یه روز
...وقتی دارم تو بهشت زهرا راه میرم
...
یهو میبینم یه جا غوغا شده
میرم جلو ببینم چه خبره
همه دارن خودشونو واسه یه نفر که اونجا خوابیده تیکه پاره میکنن؛
...
!شرط میبندم اگه میدونست این همه دوسش دارن هیچ وقت نمیمرد
.
.
.
بعضی وقتا فکر میکنم شاید منم باید بمیرم تا بفهمم شاید یه کِسایی هم منو دوست دارن
!!!...اما اون موقع چی میشه اگه بفهمی بازم اونجا تنهایی
من فکر میکنم
تنها راهی که میشه فهمید
،کسی دوست داره یا نه
!اینه که یا بمیری
یا یه تصادف ناجور بکنی!
که نصف بیشتر بدنت از کار بیفته
اصلاً همه اش از کار بیفته جز چشات
...
که ببینی اما اینا فقط یه رویاست
!!!چون بازم هیچــــــــــــــــــــــکی نمیاد
.
.
.
به جز قاصدک؛ البته اگه طوفان نیاد


20050526

هرچی بهش گفتم یه کم خستگی در کن بذار من بازی کنم گوش نکرد
سخت مشغول بود، سعی میکرد تا میتونه دست بگیره
.
.
.
یهو خسته شد
...دستشو گذاشت زمین
رفت خوابید
...دیگه پا نشد
!من با تردید دستشو برداشتم بازی کنم تا بازیشو ادامه بدم آخه نمیخواستم ببازه
!...اما
...آخه من که بازی بلد نیستم
...
!...نه... پاشو خودت بازی کن خستگی در کردن بسه من این بازیو بلد نیستم -
...خوابیده
...انگار حرفامو نمیفهمه
میدونم خسته شدی ولی بد جوری مارو تو قمار زندگی تنها گذاشتی رفتی
.
.
.
دلم یه آسمون گریه میخواد
یه عشق ناب همیشه میون کلی هوس قایم میشه
اگه میخوای پیداش کنی همه رو آتیش بزن
...میدونی! آخه یه عشق ناب
اونی که تو قصه ها همه اش میگن، هیچ وقت نمیسوزه
اگه عکس ها و موزیک نمیاد تقصیر من نیست فیلتر شده
اگه راهی براش پیدا کردم میگم
کی میگه یار خوبه؟
خیلی ام بده
!اگه خوبه پس چرا من ندارم؟
هان؟
!چون دیوونه ام؟
خب مگه دیوونه چشه؟
یار خوب نیست
همش باید دوسش داشته باشی
هی بهش فکر کنی
هی زنگ بزنی ببینی کجاس
چیکار داره میکنه
هی باید نگران باشی
عاشق باشی
تا به هم میرسی گریه کنی
بوسش کنی
بگی عزیزم کجا بودی دلم برات تنگ شده بود
همش غصه که یه وقت دور نشیم از هم
آخرشم یه جوری میشه همه همدیگه رو ول میکنن
خب این کجاش خوبه؟
هان؟
حالا بگو یار خوبه... ! هی بگو من می خوامش
.
.
.
اَه، بازم آیینــه شکست

20050525

کاش می شد جرعه ای از جام داغ چشمانت مینوشیدم
تا دیوانگی ام را با شراب چشمانت به بینهایت برسانم
.
.
.
!قاصدک به نظرت میذاره از شراب چشاش بنوشم؟
یعنی من مست میشم... ؟
یعنی دیوونه میشم... ؟
ما سوختیم به شام عشق که هیچ معشوقی در آن پای نگذاشت
...
...

smoke1

درگذشت محمدرضا آقاسی را به تمام دوستاران ادب و هنر تسلیت میگم

20050524

زندگی یه قصه
قصه؛ شیرین
قصه؛ تلخ
قصه؛ عشق
قصه؛ وجود
قصه؛ تو
قصه؛ من
قصه؛ ما
قصه؛ بوسه
قصه؛ راز
قصه؛ همه چی
...قصه؛
...
...
اما قصه فقط یه قصه اس
قصه همیشه فراموش میشه
...
...
...
بیا همیشه قصه امون رو تو گوش همدیگه بگیم که یادمون نره
می خوام یه غم گنده رو یه غم گنده قد غم همه ی عاشقای دنیا
تو سینه ی این گنجشک کوچولو بکشم
.
.
.
اینجا کسی هست نقاشی بلد باشه؟

20050523

تو این مملکت هیچ تفریحی جز قلیون و عرق و سیگار نیست
!بعد نمیدونم چرا همه انتظار دارن یه جوون سر به راه باشی
هر دفعه ما این تلفن و بر داشتیم واسه بعد از ظهر قرار بذاریم
!یا تو سفره خونه بوده یا سر بساط مـــــــی و شراب و عرق
!یا باید آلوده شی یا بی خیال تفریح و چهار تا دونه رفیق

20050521


فقط خوب به موسیقی اش گوش بده تا بفهمی چی میگم
فقط دعا میکنم اونی که میخوام بیادو همه ی نوشته هامو بخونه
تا ایندفعه وقتی میخواد بگه دیوونه با اطمینان کامل بگه
.
.
.
از ته دل داد بزنه ولی نه با صداش
.
.
.
فقط فقط فقط فقط با برق نگاه ش
شاید هیچ فاصله ای هیچ خط حایل ای اینجا رو مرز فصل نگرانی ذهن و دیوونگی نباشه
!!! در عین حال این مهم که از این مرز گذشتی یا نه
و این که الان کجایی...!؟
خواب؟ بیدار؟
دریایی از ناگفته ها/دنیایی از احساسات،عواطف یا رویاها که در تحقق اش شک داری
چون همه چیز بستگی به یک رفتار داره
یک انتخاب. یک تصمیم. درنگ برای انجام کاری یا گفتن چیزی
! شلیک کن! تردید یعنی مرگ. یا به هدف میخوره یا نه
در هر صورت ضرر نمیکنی

!... دریا دل... راهی دریا شو
.
.
.
برو خدا به همرات
(فقط بغض)
دلم واسه آغوشت تنگ میشه
.
.
.
گریه... گریه... گریه... یه دریا گریه
یه دریا گریه تو چشمام مونده کاش همون موقع خالیش میکردم
گریه... گریه... گریه... یه دریا گریه
که هیچ وقت جاری نشد
نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه
بازم پیشم بمون :((

20050520

چه خوبه یکی چشم انتظارت باشه
اینجوری یه شب که دیر میکنی وقتی برمیگردی چشاشو نگاه میکنی میبینی خیس شدن
.
.
ذستاتو آروم رو چشای خیسش میکشی آرومه آروم
...
پلکاشو رو هم میذاره یه قطره اشک ازشون میریزه
...
حالا فقط میخوای ببوسی فقط میخوای اون نگاه و ببوسی تا دوباره عاشق بشی
.
.
.
اه بازم یادت رفت قاصدک تو رفته؟

20050519

دیگه دارم خسته میشم الان یه هفته اس که نخوابیدم. پس این قاصدک کجاست؟

هر شب بیدارم هر شب منتظرم، از بس این پنجره باز مونده سردم شده
تو قاصدک منو ندیدی؟-
!!!!!! چرا! تو راه گیر کرد آخه طوفان اومد! فکر کنم مرد-
شبا باید بیدار باشی درست وقتی همه خوابیدن
تا اولین نفر صبح بیدار شد بگیر بخواب
اینجوری هیچکی نیست بهت بگه من همیشه باهاتم و هیچوقت تنها نمیزارمت
.
.
.
حالا فهمیدی چقدر تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

20050516

رفت رفت رفت
حتی
دیگه بر نگشت

قاصدک قاصدک قاصدک


...